Wednesday، ۳ Shahrivar ۱۴۰۰
چه چیزی باعث خندهدار بودن یک موضوع میشود؟
اصلا کمدی چیست و چه ویژگیهایی دارد که کمدی، کمدی میشود؟
ما انسانها همگی در دنیای خودمان زندگی میکنیم. از لحظهای که اولین اطلاعات در مغز ما جمع میشوند تا به مرور بتوانیم به کمک آنها فکر کنیم، راه برویم و حرف بزنیم، تا آخرین لحظه عمرمان، ما دنیا را از دید خودمان میبینیم و خودمان را همیشه در مرکز دنیا قرار میدهیم.
هر اتفاقی که در طول زندگی ما میافتد، باید بتوانم خودم را به آن وصل کنم، و آن وقت است که آن اتفاق برای معنا میگیرد، و به کمک این هویت پذیری اتفاقهاست که میتوانم با آنها ارتباط برقرار کنم و باعث تحریک احساسخوشحالی، غم، خشم، ترس و شرم در من شوند.
منظورم را گرفتید؟
حالا این وسط کسی پیدا میشود که میگوید: ببین رفیق! درسته که فکر میکنی زندگی تو با همه فرق داره، احساساتی که تجربه میکنی منحصر به فرده و کسی نمیتونه تو رو درک کنه، اما حقیقت این طوری نیست! در عین حال که زندگی تو منحصر به فرده، همزمان دقیقا عین بقیه است و دقیقا همون اتفاقاتی که باعث گذروندن زندگی در تو میشه، برای دیگران هم اتفاق میافته.
شاید بهترین مثال برای روشن شدن بحث داستان شکست ها و وصال های عاشق و معشوق باشد.
همه میگویند که ما فرق داریم، همه میگویند که ما جوری یکدیگر را دوست داریم که هیچ کس متوجه نمیشود. یا از آن طرف، همه میگویند که در این شکست عشقی جوری ترکیده شدند که هیچ کسی متوجه نمیشود.
اما یکهو میبینی فیلمی با همین محتوا، دقیقا دست روی همان نقاط اصلی داستان عشق و عاشقی آنها میگذارد! آیا کارگردان و نویسنده آن فیلم ( یا داستان، شعر ، موسیقی و …) علم غیب داشتند و یا مخفیانه زندگی عاشقی آن رفیق ما را دنبال میکردند؟ بدیهی است که پاسخ منفی است! این قدرت نویسنده و خالق آن اثر است که میتواند نقاط متصل به هم در بین داستان آدم ها را پیدا کند و با پرورش آن نقاط متصل، داستانی بسازد که هر عاشقی میگوید: این داستان زندگی من است!
ژانر کمدی را هم من اینگونه برای خودم تفسیر میکنم. همه ما درگیر اتفاقاتی هستیم که در لحظه فکر میکنیم تصمیم درستی را در مقابل آنها گرفتهایم، من از موضوعی شرمگین میشوم و در نتیجه به جای مواجه با شرمم، به دنبال پوشش گذاشتن روی آن با ایجاد رفتارهایی میروم تا آن حس بد را از خودم دور کنم. و گاهی این رفتار نتیجه معکوس دارد! حتی اگر خودم ندانم! و به بیان سادهتر، باعث بروز رفتارهای غیر طبیعی در من میشود!
حالا هنر یک طنزپرداز این است که این تضاد بین نیاز و رفتار را جوری بیرون بکشد که همه آدمها با دیدن آن، در خودشان چنین لحظه ای را به یاد بیاورند و در نتیجه به خاطر عجیب بودن تضاد بین این نیاز و رفتار، به خنده بیوفتند!
و سریال آفیس The Office بدون شک یکی از بهترین این نمونه هاست.
این سریال که در حقیقت نمونه برداری شده از یک نسخه قدیمیتر انگلیسی است که توسط ریکی جرویس ساخته شده، در فرم و قالبی محدود به وجود آمد اما خلاقیت و نکتهسنجی سازندگان آن باعث شد تا موفقیتی بینظیر برای مجموعه و لحظاتی خارقالعاده برای تماشاگران ایجاد کنند.
داستان این سریال درباره شعبه یکی از شرکتهای کاغذ سازی داندر مفلین Dunder Mifflin میگذرد.
جایی که مثل هر شرکت دیگری، افرادی در آن استخدام شدهاند که هر یک شخصیت خاص خودش را دارد که باعث میشود با توجه به شرایط مختلف به همکارش نزدیک شود یا از او فاصله بگیرد.
مدیریت این شعبه از داندر مفلین که در اسکرانتون امریکا واقع شده، به دست مایکل اسکات ( با بازی بینظیر استیور کرل) است. همین جناب مایک اسکات به تنهایی حدود نیمی از باز طنز و کمدی سریال را به عهده میگیرد.
اما قدرت طنز در این سریال به قدری زیاد است که هیچ کدام از بازیگرها، داستانشان و شخصیتپردازیشان بینصیب نمانده و همگی با قدرت زیاد بار طنز سریال را به پیش میبرند.
کل داستان در قالب ۹ فصل همین است! یک شرکت کاغذ سازی، یک مدیر و چند کارمند!
اما اگر فکر میکنید که قاعدتا در چنین مجموعهای اتفاقات پس از چند اپیزود تکراری و خسته کننده میشود، سخت در اشتباهید! داستان این چند نفر با یکدیگر و در مقابل وقایع پیرامونشان در هر قسمت چیز جدیدی برای نشان و عمق دادن به سریال دارد و در نتیجه نه تنها از این سریال خسته نمیشوید، بلکه احتمالا مجبور خواهید شد این سریال را پس از اتمام یک یا حتی دو بار دیگر تماشا کنید!
در اینجا به معرفی مهمترین شخصیتهای این سریال میپردازیم، اما این به دلیل کمبود وقت است! نه به خاطر کم اهمیت بودن سایر نقش های این سریال:
مایکل اسکات بیش از همه شما را یاد بچه ها میاندازد. کسی که تلاش میکند تا مهر و محبت دیگران را به خود جلب کند اما چون تقریبا هنری ندارد ( به جز اینکه به خاطر سادهلوح بودن بسیارش، از آن ور بوم افتاده و به طرز خیرهکنندهای فروشنده خوبی است!) مدام در تقلاست تا دیگران او را به عنوان یک آدم بزرگ و در ضمن، مدیرشان ببینند!
که البته در ظاهر شاید این طور باشد، اما در واقعیت همه کارمندها ( البته به جز یک نفر که به آن میرسیم) شخصیت بچه گانه او را شناخته و با آن کنار آمده اند.
مایکل اسکات شخصیت بسیار سادهای دارد. مانند هر کدام از ما، نیاز دارد که دیگران او را جدی بگیرند، به حساب بیاورند، برای نراتش ارزش قائل باشند، احساساتش را درک کنند و به عنوان دوست در کنارش باشند…
تا اینجا مایکل دقیقا مثل ماست، پس چه چیزی باعث ایجاد یکی از کمدیترین شخصیت های تاریخ تلویزیون در او شده؟
اینکه مایکل برخلاف ما، بلد نیست که روی احساساتش سرپوش بگذارد، و مانند بچهای که یک دفعه و در عرض یک شب از پنج سالگی، چهل و پنج ساله شود، سطح تفکر و کنترل روی خودش در حد همان کودک پنج ساله باقی مانده! اما کودک پنج سالهای که مجبور است وانمود کند که چهل و پنج ساله است!
همین تضاد در طول سریال بارها شما را تا مرز انفجار پیش میبرد! یادم میآید زمانی که این سریال را میدیدم، پتو را داخل دهانم میچپاندم و با دندانهایم آن را محکم فشار میدادم، چرا؟ تا از شدت خندهها پدر و مادرم و همسایه ها از خواب بیدار نشوند! در این حد یعنی!
ویژگی مهم و قابل تامل در شخصیت مایکل اسکات و البته تمام شخصیت های سریال آفیس، این است که شما درک میکنید او چرا دارد چنین رفتاری را از خود نشان میدهد!متوجه نیاز ها و احساسات واقعی اش میشوید! اما معمولا آنها را به بدترین شکل ممکن براورده میکند و نشان میدهد!
البته از دید ما آدم بزرگ ها این بروز ها اشتباه است! وگرنه برای یک پسر بچهی پنج ساله که شخصیت واقعی مایکل است، کاملا طبیعی است که چنین رفتارهایی داشته باشد.
مایکل با حس کوچکترین ناراختی از سمت دیگران برآشفته میشود،تحمل کوچکترین تنشی را ندارد، اگر کسی لحظه ای او را ستایش نکند و توجهش را از او بردارد،تا مرز فروپاشی روانی پیش میرود… و همه این احساسات ناخوشآیند را با خندهدار ترین روش ممکن از خود دور میکند! روشهایی که در عین حال همه ما متوجه می شویم که اگر در قید و بند های اجتماع و بزرگسالی نبودیم و کسی به عقلمان شک نمیکرد، ما هم دلمان می خواست دقیقا همین رفتارها را از خودمان نشان دهیم!
برخلاف مایکل اسکات، جیم که کارمند ساده اوست ( حداقل در ابتدای سریال) شخصیتی کاملا به بلوغ رسیده دارد و در عین بازیگوش بودن، میتواند موقعیت جدی و غیر جدی را به خوبی از هم تشخیص دهد و در هر کدام از این موقعیت ها، رفتارهای مورد نیاز آن لحظه را به خوبی از خود نشان دهد.
همین ویژگی برای جیم باعث میشود که در طول سریال با موقعیت های کار و حرفهای بسیاری مواجه شود، حتی در حدی که بتواند از کارمند مایکل، به رئیس رو تبدیل شود!
اما به خاطر مسائل زیادی که به خاطر اسپویل نکردن داستان بسیار جذاب این سریال برای شما تعریف نمیکنم، هر دفعه به این موقعیت ها پشت میکند.
نکته جالب در مورد جان کراسینسکی این است که تا قبل از سریال آفیس و ماجراهای شرکت داندر مفلین، او هیچ تجربهای در بازیگری نداشت اما اکنون به یکی از بهترین کارگردانان سینما تبدیل شده، فیلم های تحسین شده او با نام یک مکان ساکت A Quiet Place که به تازگی قسمت دوم آن هم پخش شده، با جلب اتفاق آرای منتقدین به یکی از بهترین فیلم های ترسناک در تاریخ سینما تبدیل شدهاند،به طوری که در زمان اکران قسمت دوم این مجموعه، کارگردان فیلم تاریخی جنگیر به طور مبسوط از او تقدیر کرد، و گفت که تو باعث احیای ژانر ترسناک و بازگرداندن آن به دوران شکوهش شدهای! در این حد یعنی!
خاطرتان باشد در ابتدای مقاله اشاره کردم که تقریبا در داندر مفلین همه متوجه شخصیت کودکانه مایکل اسکات هستند و به نوعی با او سازش میکنند؟ تقریبا چون یک نفر این طور نیست و اتفاقا به مایکل اسکات به چشم الگو و قهرمان نگاه میکند و تمام رفتارهایش برای او پرمعنی و درست هستند. او کسی نیست جز دوایت شوروت!
اما چرا او چنین دیدی نسبت به مایکل دارد؟ چون شخصیت او حتی از مایکل هم کودکانه تر است! در حد کودک ۳ ساله! شاید!
البته دوایت تفاوت دیگری هم با مایکل به جز کمتر بودن سن عقلی دارد، آن هم این است که برخلاف مایکل که از در عاطفه و سادگی نیازش به کسب توجه و محبت دیگران را جست و جو میکند، دوایت همان بچه تخسی است که دیگران را در مهد کودک اذیت میکرد تا شاید از این راه دیگران به او احترام بگذارند!
نکته مهمی که در اینجا باید به آن اشاره کنم این است که تقریبا همه ما استیو کارن ( یا به صورت درست: استیو کرل) را به خاطر اکثر نقش هایی که در طول زندگی حرفهای اش انجام داده، در ژانر کمدی و طنز طبقهبندی میکنیم، اما او بارها قدرت بینظیرش را در نقش های دیگر هم نشان داده و باعث شده مردم از قدرت او در ایفای نقش های جدی حیرتزده شوند!
برای مثال در فیلم پسر زیبا beautiful boy استیو کرل به طرزی فوقالعاده پدری را به ما نشان میدهد که در عین آزاد گذاشتن فرزندش در انتخاب مسیر زندگی و تلاش برای تربیت مستقل او، بی نهایت از اعتیاد پسر عزیزش به مواد مخدر در آشوب زندگی میکند! تلاش های او برای احترام گذاشتن به زندگی و تصمیم های پسرش و در عین حال، حفاظت از او، قلب هر کسی را میشکند.
یا برای مثال در فیلم The Big Short که درباره فروپاشی اقتصاد آمریکا و دنیا در سال ۲۰۰۸ - به واسطه سقوط بازار املاک و مستغلات و به تبع آن، بانکداری و سایر بخش های اقتصادی، که بر مبنای داستانی واقعی ساخته شده - نقش مارک باوم، سرمایهگذار باوجدان و البته خبره و بدبین به بازار سرمایه داری را به بهترین شکل ممکن ایفا میکند.
همین طور در فیلم تحسین شده Foxcatcher ، که درباره یکی از رسواییهای معروف در تاریخ ورزش حرفهای آمریکا ساخته شده، یه تنهایی وزنه اصلی فیلم به حساب میآید.
در ابتدایی که میخواستند سریال آفیس را بسازند، عدهای شک داشتند که استیو کرل بتواند از پس ایفای چنین نقشی بربیاید، اما او یک بار دیگر ثابت کرد که توانایی ایفای هر نوع نقشی را با عمیقترین لایهها را دارد.
یک بار که صحبت یکی از تهیه کنندگان این سریال درباره شخصیت مایکل اسکات را میدیدم، به نکته جالبی اشاره کرد، او گفت ما میخواستیم مایکل اسکلات در احمقترین حالت ممکن به تصویر کشیدهشود. اما اگر این اتفاق میافتاد، منطق سریال به مشکل میخورد. آن هم این بود که چطور ممکن است مدیران شرکت اجازه دهند فردی به این حماقت، مدیر یکی از شعبات آنها باشد؟
در نتیجه به جای احمق بودن، شخصیت او را ساده لوح و بچه اما صاف و شفاف ساختند،تا به این صورت بتواند فروشنده خارقالعادهای باشد و در نتیجه به خاطر نتایج فروشش، مدیران شرکت شخصیتش اش را نادیده بگیرند! و نتیجه هم تبدیل به چنین شاهکاری شد.
حقیقت مهم دیگر سریال The Office هم این است که گفتیم جان کراسینسکی تا قبل از این سریال ناشناخته بود ( درست مانند پم ویزلی دیگر شخصیت محبوب سریال آفیس و منشی شعبه اسکرانتون داندر مفلین) اما منظورمان از ناشناخته بودن، دقیقا چقدر است؟
جان در حقیقت تا قبل از سریال آفیس، در رستورانی گارسون بود! اما توانست در تست بازیگری سریال قبول شود و مسیر زندگانی اش به معنای واقعی کلمه تغییر کند.
همه این ها را گفتیم، اما مطمئن باشید که این حرف ها حتی ذرهای از عمق و لذت دیدن سریال آفیس را به شما نشان نخواهد داد، اگر میخواهید با یکی از بهترین سریالهایی که میتوانید در طول عمرتان ببینید و البته در کنار خندیدن های زیاد و خطرناک، گاهی هم به فکر فرو روید ( همان هدف طنز و کمدی که در ابتدا با هم بررسی کردیم) بدون شک باید هر چه سریعتر سریال The Office را در لیست دانلودتان قرار دهید.