Sunday، ۹ Aabaan ۱۴۰۰
امروزه در هر خانهای که یک تلویزیون باشد، میتوان کانالهای بسیاری را پیدا کرد که بیستوچهارساعته کارتون پخش میکنند. اما روزگاری نهچندان دور، دیدن چند قسمت پشتسرهم یک کارتون، یا دیدن هر روزه قسمتهای مختلف یک سریال کارتونی آرزویی دستنیافتی بود. شاید به همین دلیل است که کارتون های قدیمی که در دهه 60 و حتی پس از آن در دهه 70 از تلویزیون پخش شد، اینقدر برای کودکان قدیم خاطرهساز شده است.
در این نوشتار نگاهی به 10 سریال کارتونی خاطرهساز قدیمی داریم و با یادآوری آنها خاطرات کودکی بچههای دهه 60 و 70 را مرور میکنیم.
داستان دوقلوهای افسانهای یا دوقلوهای سرنوشت از آنجا آغاز میشود که بر اساس افسانهها، در چین دوقلوهایی به دنیا میآیند که ملکه ستمگر چین را نابود میکنند. امپراطور چین از این داستان آگاه میشود و دستور میدهد تا دوقلوها را در زمان تولد به قتل برسانند. دوقلوهای افسانهایِ این داستان به وسیله افرادی نجات پیدا میکنند، اما به امپراطور گفته میشود که آنها به قتل رسیدهاند.
جولز و جولی پسری اهل چین و دختری فرانسوی هستند که در یک زمان و یک مکان از مادران چینی و فرانسوی خود در کشور چین متولد میشوند. مادران آنها در زمان تولد از دنیا میروند و آنها به کشور فرانسه فراری داده میشوند. دوقلوهایی که در واقع خواهر و برادر نبودند و از دو نژاد مختلف و با دو شکل و قیافه متفاوت بودند. البته به کودکان ایرانی تا پایان داستان انیمیشن گفته شد آنها خواهر و برادر واقعی هستند.
دوقلوهای افسانهای هفت توانایی فراطبیعی داشتند که وقتی دستهایشان را به یکدیگر میزدند، جلوهگر میشد. قدرتهای مختلفی که الهه ماه در رویا به آنها آموزش داده بود. در سرنوشت دوقلوهای افسانهای آمده بود که ملکه ستمگر چین را از سریر قدرت به زیر بکشند و در پایان داستان هم با کمک مردم به این هدف میرسند. البته در پایان داستان این دو قهرمان دیگر قدرتهای فراطبیعی خود را ندارند و همچون دختر و پسری معمولی به زندگی خود ادامه میدهند.
یکی از توانائیهای جولی و جولز قدرت توهم و خیال بود که با مدد از آن دیگران را گیج میکردند. توانائی دوم آنها این بود که دیواری از نور برای نگهداری به دور خود میکشیدند. سومین قدرت دوقلوها توانایی شکستن چیزهای مختلف بود. توانائی چهارم دوقلوهای افسانهای بلند کردن اجسام سنگین و قدرت پنجم آنها کنترل دستگاههای مختلف و به کار گرفتن آنها بود. قدرت ششم دوقلوها کنترل نیروهای طبیعت مانند باد و جزرومد بود و آخرین قدرت آنها توانائی کنترل ذهن دیگران بود. این آخرین گزینه پیروزی دوقلوها باعث از دست رفتن انرژی آنها هم میشد.
کارتون کماندار نوجوان یک انیمه ژاپنی است. با نگاهی به نام اصلی این کارتون متوجه میشویم که ماجرای آن با داستان رابین هود ارتباط دارد. داستان این انیمه برداشتی آزاد از داستان رابین هود، البته با حالوهوایی کاملا متفاوت است. این انیمه در دهه هفتاد از تلویزیون ایران پخش شد و البته آنچه از تلویزیون پخش شد با کارتون اصلی آن تفاوتهای زیادی داشت.
انیمیشن کماندار نوجوان روایتگر داستان زندگی یک نجیبزاده اشرافی به نام رابرت است. پدر و مادر رابرت در حمله افرادی به رهبری فردی به نام آلوین بارون ناتینگهام به قتل میرسند. رابرت و بقیه اعضای بازمانده از خانواده به جنگلی به نام شروود فرار میکنند و در آنجا با دارودسته دزدانی که رهبرشان جان کوچولو است آشنا میشوند. آنها در این جنگل زیبا زندگی میکنند و همزمان با افراد شرور بارون ناتینگهام هم تا زمان دستیابی به هدف میجنگند.
کارتون سوئیسی پینگو یکی دیگر از کارتون های قدیمی دوبله فارسی است که در دهه 70 در تلویزیون پخش شد. پینگو پنگوئن کوچکی است که در کنار پدر و مادر و همچنین خواهر کوچکش، پینگا زندگی میکند. پینگو از شخصیتهای بازیگوش و کنجکاو کارتونی است که از خمیر ساخته شده است. پینگو شخصیتی بااراده دارد که اهل تفریح و بازی است اما زودرنج هم هست.
اپیزودهای سریال کارتونی پینگو 5 دقیقهای است. این کارتون توانسته توجه بسیاری از مردم را در کشورهای مختلف جهان به خود جلب کند و برنده جایزههای جهانی شود. داستان انیمیشن پینگو در قطب جنوب روی میدهد. خانواده پنگوئنها در این کارتون در ایگلو زندگی میکنند. پینگو هر بار با ماجرایی روبهرو میشود که ببشتر وقتها خواهرش هم همراه او است. پینگو دوستی به نام رابی دارد که یک فُک است. جالب این است که در دنیای واقعی فُک دشمن پنگوئن است.
از نکتههای جالب این کارتون بیکلام بودن آن است. البته نه اینکه شخصیتهای آن حرف نزنند. آنها گفتوگو میکنند، اما به زبان خودشان! حرف زدن آنها شبیه صداهای واقعی است که پنگوئنها از خودشان درمیآورند. بدین ترتیب ما متوجه نمیشویم چه میگویند.
پینگو کودکان را با موقعیتهای مختلفی روبهرو میسازد و راه برونرفت را نشان میدهد. پینگو کودکان را نصیحت نمیکند، بلکه در قالب رویدادهای مختلف بهطور غیرمستقیم کودکان را راهنمایی میکند.
یکی دیگر از کارتون های قدیمی که با نامی بسیار عجیب که هیچ شباهتی به اسم اصلی آن نداشت، برای کودکان ایران به نمایش درآمد، انیمه کنت داکیولا بود. اردک خونآشامی که هر بار پس از مرگ در حالی که حافظهاش را از دست داده است، دوباره وارد این دنیا میشود. نام این اردک داکیولا (کنت داک) است که ترکیبی از دراکولا (Dracula) و اردک (Duck) است.
داستان این کارتون بریتانیایی که با نام قلعه هزار اردک در تلویزیون ایران پخش شد، دربارۀ قلعهای است که سالهای طولانی محل زندگی اردکهای خونآشام بوده است. پس از اینکه آخرین اردک خونآشام قلعه میمیرد، خدمتکاران او تصمیم به زنده کردن ارباب خود میگیرند. خدمتکاران داکیولا که نانی و ایگور نام دارند، بهجای اینکه از یک قطره خون در مراسم زنده کردن او استفاده کنند، به اشتباه از سس کچاپ استفاده میکنند.
بدین ترتیب داکیولا تبدیل به یک گیاهخوار میشود و ماجراهای جالبی بهدنبال آن پیش میآید. گیاهخوار شدن داکیولا باعث خجالت است و خدمتکار او ایگور تلاش میکند تا هرطور که هست او را به خصلت واقعی و خون آشامیاش برگرداند. قلعهای که داکیولا در آن زندگی میکند، توانائی بسیار عجیبی دارد. گاهی ناپدید میشود و گاهی هم به جاهای عجیبی میرود که باعث پدید آمدن داستانهای دیگری میشود. اما هر جایی که باشد، ساعت 12 شب به جای اصلی خود برمیگردد.
شخصیتهای دیگر این کارتون انگلیسی دکتر فن گوسوینگ (فول غازوینگ) و تیک و تاک هستند. دکتر فن گوسوینگ غاز بیکاری است که هرچندوقت یکبار از راه میرسد و تلاش میکند تا داکیولا را از بین ببرد و به قلعه برسد. تیک و تاک هم برادران خفاشی هستند که پس از بیرون آمدن از ساعت چیزی میگویند و دوباره به سر جایشان برمیگردند.
شاید اگر شما هم در زمان پخش کارتون فوتبالیستها دختربچهای بودید، عشق اول شما سوباسا بود. اگر هم پسر کوچکی بودید، سوباسا قهرمان شما بود. انیمه فوتبالیستها از کارتون های قدیمی خارجی بود که هرگز از خاطر بچههای دهه شصت و هفتاد پاک نمیشود. زمانی که سوباسا توپ را با پا میزد و توپ از ابرها رد میشد، باید چند روز انتظار میکشیدیم تا نوبت پخش قسمت بعدی آن برسد و توپ از آسمان برگردد.
داستان این انیمه ژاپنی درباره پسری به نام سوباسا اوزارا است که عاشق فوتبال است و آرزو دارد وارد تیم فوتبال ژاپن شود. سوباسا این شانس را به دست میآورد که در این زمینه آموزش ببیند و کمکم به یک فوتبالیست حرفهای تبدیل شود. کاکهرو شخصیت دیگر این کارتون، و رقیب سوباسا است که درنهایت تبدیل به دو دوست میشوند که برای موفقیت تیم ملی کشورشان تلاش میکنند.
در داستان فوتبالیستها تمرین و پشتکار نقش اصلی را در رسیدن به موفقیت دارد. این کارتون بیانگر تلاش برای رسیدن به هدف، و امید برای دستیابی به آن است. داستان کوشش فوتبالیستها میتواند سرمشق کودکان و نوجوانان برای رسیدن به آرزوهایشان باشد.
مطابق معمولِ بسیاری از انیمههای ژاپنی بسیاری از نامها در این کارتون هم بهصورت هدفمند و با معنای خاص انتخاب شدهاند. لقب سوباسا سوکر نو موشیگو، و به معنای فرستادهشده از بهشت است.
هرگاه که نام یکی از کارتون های قدیمی خارجی به نام جیمبو به میان میآید، آهنگ تیتراژ آن هم در ذهن ما زنده میشود. این آهنگ تکرار کلمه جیمبو بود که از دهان گوسفندها، گاوها و آدمها بیرون میآمد و از معدود تیتراژهای کارتونی بود که در ایران پخش شد. البته دلیل پخش آن هم مشخص است. صحنهای در فریاد زدن آدمها و گاو و گوسفندها در آهنگ این کارتون نبود که باعث پخش نشدنش شود.
جیمبو یک هواپیمای جت است که در کنار دوستانش در فرودگاهی زندگی میکند. این هواپیمای بانمک همیشه در حال انجام ماموریتهای مختلف، و کمک به دیگران است. جیمبو هواپیمایی سخنگو است و فضای این کارتون فضایی فانتزی و تخیلی است. در کارتون انگلیسی جیمبو، خودروها و هواپیماها حرف میزنند و ماجراهایی رقم میخورد که بامزه و دیدنی هستند. جیمبو هواپیمای وظیفهشناسی است که البته گاهی هم بازیگوشیهایش مسئول برج مراقبت فرودگاه را عصبانی میکند.
کارتون شاد و بانمک جیمبو از کارتون های نوستالژی بسیاری از ما است. این هواپیمای کوچک و جذاب که بهرنگِ قرمز و زرد است، در قسمتهای کوتاه 5 دقیقهای پخش میشد. در هر قسمت این سریال، ماجرایی برای هواپیمای کارتونی ما پیش میآمد و او چنان سریع عمل میکرد که میتوانست مشکل را در زمان کوتاهی حل کند.
از کارتون های قدیمی دیگری که زمان زیادی از پخش آن در تلویزیون نمیگذرد، انیمه خرسهای مهربان ساخته مشترک آمریکا، فرانسه و کانادا است. این کارتون از خرسهای رنگارنگی میگوید که در دهکدهای کوچک زندگی میکنند. بر روی شکم هرکدام از این خرسهای زیبا و رنگی تصویری است که نمادی از مهر و دوستی است. همچنین هرکدام از آنها با توجه به نماد روی شکمشان دارای قدرتی هستند که میتواند بدیها را به دوستی و مهربانی تبدیل کند. خرسهای کوچک داستان ما به کمک همین نمادها مشکلات آدمها و کودکان دوروبر خود را حل میکنند.
در این کارتون جمعی از قهرمانان به کمک افرادی میروند که نیاز به کمک دارند. بدین ترتیب مشکلات آدمها با کمک جمعی از افراد حل میشود. کمک گروهی یکی از نکتههایی است که میتواند برای کودکان آموزنده باشد و آنها نیز به این فکر کنند که بهصورت گروهی آسانتر میتوان به حل مشکلات پرداخت.
در هر قسمت این انیمیشن با تکیه بر قابلیت یکی از شخصیتها، و به کمک دیگران مشکلی حل میشود. کارتون خرسهای مهربون هم مانند همه داستانهای کودکان، شخصیتهای بدی هم دارد که با نقشههای شیطانی تلاش دارند تا به خرسها آسیب برسانند و هر دفعه شکست میخورند.
کارتون حنا دختری در مزرعه با نام اصلی کاتری، دختر چمنزار یکی دیگر از انیمههای ژاپنی خاطرهانگیزی است که کودکی بسیاری از ما را زیبا و رنگی کرده بودند. حنای کودکی ما دخترکی بود که در اثر اتفاقهای بد روزگار مجبور به کار در مزرعهای شده بود. اما حنا احساس خدمتکار بودن در مزرعه را نداشت، بلکه رابطه او و طبیعت رابطۀ دو دوستی بود که به هوای هم زندگی میکنند و به عشق هم نفس میکشند.
حنا و خانوادهاش در کشور فنلاند زندگی میکنند. مادر حنا در پنج سالگی او برای کار به آلمان میرود و حنا پیش پدربزرگ و مادربزرگش میماند. این دختر که اکنون 9 سالش است، برای کمک به پدربزرگ و مادربزرگش در مزرعهای مشغول به کار میشود. حنا مشغول چوپانی میشود و با آدمها و خطرهای مختلفی روبهرو میشود. پس از آن هم نخریسی میکند، معلمی میکند و میتواند جای خود را در دل همۀ آدمهایی که با او بد هستند، باز کند.
حنا دختری در مزرعه از نمونه کارتون های قدیمی دوبله فارسی است که درس زندگی به کودکان و نوجوانان میدهد. دخترکوچولوی این داستان سختیها را با ارادهای قوی تحمل میکند و در کنار کار کردن در مزرعه، درس خواندن را از یاد نمیبرد. او جای خود را در دل همه اطرافیان باز میکند و با گذرندان سختیها بهسوی زندگی بهتری پیش میرود.
یکی از کارتون های قدیمی دهه 60 تلویزیون، انیمیشن خپل و باغ گلها بود. نام واقعی این سریال کارتونی اسکاتلندی جیمز گربه است. داستانهای 5 دقیقهای این انیمیشن درباره گربهای به نام خپل است که در باغِ خانهای زندگی میکند. این سریال به ماجراهای خپل و دوستان او میپردازد. خپل، شخصیت کارتونی این سریال، را صاحبان پولدارش زمان رفتن از باغ در خانه جا گذاشته بودند.
شخصیتهای دیگری هم در این داستان وجود دارند که حلزون ( خانم لاندرو)، کانگورو (فریدا)، قورباغۀ فرانسوی (سیتروئن) و خرگوش کودن (راکی) هستند. در باغ گربۀ ما کندوی عسلی هم وجود دارد. در همسایگی باغ هم دو موش صحرایی با بچههایشان زندگی میکنند.
خپل نوستالژی ما گربۀ سیاه و سفید تنبلی بود که دوست داشت وقت تلف کند. گربۀ نازپروردۀ داستان ما همیشه در نازونعمت زندگی کرده بود و حوصله انجام کاری را نداشت. خپل در زمان زندگی در باغ متوجه شد در جای بدی هم زندگی نمیکند و میتواند ساعتها کنار گلها لم بدهد. هر وقت هم دلش خواست دنبال پروانهها و زنبورها بیفتد و وقتش را با آنها سپری کند.
هنوز هم صدای کنا، شخصیت اصلی انیمه ژاپنی سرندیپیتی در گوشمان است که پیلاپیلا، پرنده کوچکی که یکی از بازیگران اصلی این انیمه بود را صدا میکند. کارتون سرندیپیتی، اژدهای صورتی با نام جزیره ناشناخته در تلویزیون ایران پخش شد. این کارتونِ خاطرهانگیز پسربچهای به نام کنا را به تصویر میکشید که با خانواده خود به قطب سفر میکند. کنا در اثر طوفان از خانواده خود جدا میشود و به کمک تخم صورتیِ بزرگی نجات پیدا میکند. او وارد جزیرهای ناشناخته میشود و به دایناسور درون تخم کمک میکند تا از آن خارج شود. اژدهای صورتی یا سرندیپیتی از تخم بیرون میآید و تبدیل به بهترین دوست کنا میشود و ماجراهای بسیاری را با هم آغاز میکنند.
این جزیره ناشناخته ملکهای به نام لورا دارد که در اقیانوس زندگی میکند. لورا یک پری دریایی است و پوشش او لباس معمول پریهای دریایی است. اگر شما هم در زمان دیدن این انیمه گاهی متوجه نمیشدید چه اتفاقی افتاد و چرا از صحنهای به صحنهای دیگر پرتاب شدیم، دلیلش همین بود. بله، بیشتر قسمتهایی که لورا در داستان حضور داشت، از کارتونی که ما دیدیم حذف و سانسور شده بود.
انیمه جزیره ناشناخته هم مانند همه کارتون های نوستالژی ما شخصیت شروری داشت که به فکر دستیابی به گنج این جزیره بود. کنا و سرندیپیتی در زمان زندگی در این جزیره با ساکنان آن دوست و همراه شدند. چندبار هم ساکنان جزیره را نجات دادند، طوری که اهالی جزیره در آخر داستان آنها را همانند افراد بومی آنجا پذیرفتند. بد نیست این نکته را هم بدانید که واژه serendipity در انگلیسی به معنای خوشبختی است. بهعبارتی کنا همراه با خوشبختی پا به جزیره ناشناخته گذاشت.
شاید آنچه کارتون های قدیمی را برای بچه های دهه 60 و 70 خاطرهانگیزتر ساخته، سختی دیدن فیلمها و سریالهای کارتونی بود. انتظار دیدن قسمت بعدی کارتون موردعلاقه با کودکی همه بچههای قدیم درآمیخته است. چیزی که شاید بچههای امروز، با وجود رسانهها و شبکههای تلویزیونی بسیاری که همواره در حال پخش کارتون هستند، درکی از آن نداشته باشند.